عطرین جانعطرین جان، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 7 روز سن داره

آوای زندگی

هفته بیست و سوم...

هفته پیش وارد هفته ٢٣ شدی...یعنی 2٨ آذر ماه... ولی چون جواب سونو با محاسبات من جور نبود ،برات ننوشتم تا پیش خانم دکتر برم و مطمئن بشم... خدا رو شکر خانم دکتر گفت همه چیز مرتبه و سونو اشتباه بوده و دو هفته دیر گفته...     امروز که برات می نویسم دوشنبه هست و قرار از فردا تا جمعه بریم شمال...می دونی که... فعلا خانم دکتر اجازه داده تا هفته سی ام بریم مسافرت...البته با احتیاط... هفته بیست و سوم: اكنون طول بدن كودك شما بيشتر از 29.2 سانتي متر و وزن او بيش از 450 گرم است. پوست او قرمز و چروك خورده است. رگهاي خوني در ريه او در حال رشد هستند تا او را براي تنفس آماده كنند. او عمل بلعيدن را انجام مي دهد ...
6 بهمن 1390

هفته بیست و دوم...

سلام عسل... این هفته بیست و دومت بود...به خوبی گذشت و بیشتر حست می کنم...امروز 21 آذر ماهه... امروز با مامان جون رفتیم خرید هاتو کردیم... بالاخره نوبت سونو سه بعدی شد و با بابایی رفتیم سونو...بابایی شما رو دید...ماشالله چقدر خوشگل بودی...وزنت ٤٠٠ گرم بود و سالم  بودی...خدا رو شکر...شب هم اومدیم خونه مامان جون و عکس و سی دی رو نشون دادیم... هفته بیست و دوم... اكنون كودك درون رحم شما مثل يك نوزاد ولي كمي كوچكتر است. او 27.7 سانتي متر طول و حدود 450 گرم وزن دارد. پوست او تا زماني كه به اندازه كافي وزن اضافه كند چروكيده به نظر مي آيد؛ و موهاي نرمي بنام لانوگو كه سر و بدن او را پوشانده ، قابل ديدن است. لبهاي...
6 بهمن 1390

هفته بیستم...

عسل مامانای و بابایی امروز 5 آذر ماه وارد هفته بیستم شده...هورااااااااااااا.... فردا وقت دکتر دارم تا دوباره ببینمت،خوشگلم... امروز رفتم دکتر خیلی تو نوبت بودم...دیدمت عزیزم...صدای قلب نازت رو هم شنیدم...تند تند میزد...وزنت هم ٣٠٠ گرم بود...خدارو شکر خانم دکتر ار همه چیز راضی بود...همیشه سالم و تندرست باشی...عزیزم...                                                       ...
26 دی 1390

هفته بیست و یکم...

سلام عزیزم.....خوبی؟؟؟؟؟؟؟ امروز 18 آذر ماه هفته بیست و یکمت تموم شد...در این هفته تاسوعا و عاشورا بود...روز عاشورا برای سلامتی شما ٧٢ تا شیر و کیک به نیت حضرت علی اضغر نذر داشتیم...با بابایی بسته بندی کردیم و پخش کردیم...البته برای بچه ها بود... آخر هفته یعنی از چهارشنبه تا جمعه هم با باباجون و مامان جون و دایی جون شمال بودیم...چون باباجون کار داشت و ما هم باید می رفتیم...خدارو شکر همه چیز خوب پیشرفت و برگشتیم... از شمال هم برای رامتین کوچولو یدونه فرفره خریدم... هفته دیگه باید برم سونو سه یعدی و با بابایی میریم...   هفته بیست و یکم... وزن كودك شما حدود 340 گرم و اندازه او تقريبا 26.6 سانتي متر است. ابروها ...
26 دی 1390

هفته نوزدهم...

. امروز 29 آبان ماه... مامانی امروز وارد هفته ١٩ شدی... امیدوارم این هفته ها زودتر سپری بشه و زودتر بیای پیش مامانی وبابایی... هفته پیش بابایی سنگ کلیه گرفت و آخر هفته کارش به بیمارستان رسید...خیلی درد داشت...چهارشنبه من و شما و دایی جون بردیمش بیمارستان و بعدش عمل کرد...       حالا هم تا چهارشنبه که وقت دکتر داره باید صبر کنیم تا ببینیم سنگش دفع شده یا نه...                        هفته ١٩: وزن كودك شما حدود 260 گرم و اندازه او حدود 15 سانتيمتر (تقريبا اندازه يك كدوسبز كوچك) مي باشد. دستها و...
26 دی 1390

هفته هجدهم...

ناز نازیه مامانی و بابایی ،امروز 22 آبان ماه ،وارد هفته ١٨ شدی... امروز مامانی نرفت سرکار...خوابم می اومد...ظهر هم اومدم خونه مامان جون...رامتین کوچولو هم اینجاست... .                                                           هفته ١٨..... اندازه كودك شما تقريبا 14 سانتي متر (تقريبا به اندازه يك سيب زميني بزرگ) و وزن او حدود 220 گرم است. او مشغ...
26 دی 1390

هفته هفدهم...

سلام خانم خوشگله...امروز 14 آبان ماه... این چند وقت که برات ننوشتم اتفاقهای گوناگون رخ داد...اول اینکه محل کار مامانی عوض شد و رفتم بیمارستنا سوم شعبان قسمت آزمایشگاه تا هم سوپر وایزر آزمایشگاه باشم و هم کارهای شرکت رو از اونجا دنبال کنم... اتفاق خوب دیگه اینکه مامان جون هم به ما اومد کیش...من و شماو بابایی و مامان جون ١١ آبان رفتیم و ١٥ آبان برگشتیم...خیلی خوش گذشت و مامان جون برای شما از اونجا لباس های خوشگل خرید... .                                     ...
26 دی 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوای زندگی می باشد