دختر ناز و خوشگلم...

سلام به روی ماهت عزیزم...

مامانی و بابایی دیروز رفتن برای سونو ان تی...یعنی سونو سلامت جنین...

بابایی ساعت ١٢ اومد شرکت دنبالم و با هم رفتیم...پذیرش گفت باید چند ساعتی بنشینید...من پرسیدم همرام میتونه بیاد تو...گفتن نه...خیلی بد شد...خورد تو ذوقم...به بابایی گفتم بره خونه...باید ٤ تا ٥ ساعت اونجا مینشست...دلم براش سوخت...خلاصه اونم رفت...     

منم با یه خاله مهربون به نام فهیمه جون آشنا شدم و تا آخر با هم بودیم...البته نی نی اونم یه دختره ناز نازیه...

از ساعت ١٣:٣٠ اونجا بودیم تا ساعت ١٦:٣٠ صدا کردن برای خانم دکتر...خلاصه سونو حدود ٣٠ دقیقه طول کشید و خدارو شکر همه چی طبیعی بود و شما سالم بودی...

بعد حدود ١٥ دقیقه بعد نوبت آقای دکتر طهماسب پور شد...اونجا راحت انجام شد...خود آقای دکتر گفت سونوی شما راحت انجام میشه...ممنون مامانی ..دیروز خیلی کمک کردی...

انتهای سونو از دکتر پرسیده جنسیت نی نیم چیه؟؟؟؟؟؟ وای خدای من...میدونی مامانی...گفت احتمالا دختره...

مامانی خیلی تعجب کردم ولی برای بابایی خیلی خوشحال شدم..خیلی دخمل دوشت داشت...همه میگفت دختر یه چیزه دیگه هستش...منم خوشحالم...دختر ناز مامان و بابا...

 بعدشم به بابایی نگفتم تا رفتم پیشش...می خواستم قیافه اش رو ببینم...خیلی خوشحال بودیم...حالا مامان جون و بابا جون یه نوه پسر دارن و یه نوه دختر...

بعدش هم رفتیم خونه مامان جون اینا...خیلی خوشحال شدن...دایی جون حدس زده بود دختر باشی...مامان جون میگفت ته دلم می خواست دختر باشه ...آخه سیسمونی دخترونه و لباسای دخترونه خیلی خوشم میاد...

خلاصه شام هم اونجا بودیم...راستی مامان جون و بابا جون ٥٠ تومن کادو بابت معین شدن جنسیت شما به ما دادن...من و بابایی هم برات گذاشتیم کنار...