ورود نی نی به زندگی ما
روز 27 مرداد1390 وقتی با بابایی رفتیم آزمایشگاه باور نداشتیم که تو رو داشته باشیم........
ماه مبارک رمضان بود.از سحر تا صبح نخوابیدم .بابایی شک داشت .نمی خواست منو امیدوار کنه.همش به ساعت نگاه می کردم تا بگذره...چقدر دیر میگذشت.
ساعت 8:30 بابایی گفت منم میام آزمایشگاه.آخه یک ساعته جواب می گرفتی.هیچ وقت فکر نمی کردم با هم بریم ....همیشه تو ذهنم بود برم آزمایش بدم و بعد یبام و پدر شدن رو بهش تبریک بگم....
تو آزمایشگاه نشستم تا جواب رو گرفتم ...مثبت بود..........وای خدای من.......باورم نمی شد......تو شوک بودم ولی دیگه باور داشتم که تو نی نی نازو دارم.
خیلی عادی وارد ماشین شدم.بابایی گفت چی شد؟گفتم هیچی ..مثبته.....باورش نمی شد.....می گفت مطمئنی؟ همش می ترسید اشتباه باشه .........
ولی یک واقعیت بود....ما تو رو داشتیم....... تو رو آوای زندگی ما...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی